مردم برای صدای شجریان حرمت قائلاند، از سکوت سالن هنگام اجرا و یا خاموش کردن تلفنهای همراه که این روزها تبدیل به معضلی برای اهالی هنر شده است میتوان متوجه این احترام شد. حرمت و ارزشی که به آسانی به دست نیامده است و خود استاد بهتر از هر کس دیگری قدر این حرمت را میداند و برای آن ارزش قائل است. ابتدای کنسرت زمانی که استاد از مردم بهدلیل فیلمبرداری در سالن عذرخواهی میکند، این رابطه دو طرفه شکل میگیرد و سکوت چنان در سالن حکمفرما میشود که میتوان صدای هواکش سالن وزارت کشور را در بین قطعات شنید.
بازار سیاه دم در سالن وزارت کشور، که گله و نارضایتی شرکت دل آواز و خود محمد رضا شجریان را به همراه دارد هم نشان از طیف گسترده علاقهمندان او دارد. علاقهمندان او همه قشری را شامل میشوند به هر قیمتی میخواهند صدای او را بشنوند، نکته مهمتر تلاش این هنرمند برای از بین بردن بازار سیاه است و دغدعه او برای رفع این معضل.در تمام مدت کنسرت، مسئولان سالن به درخواست خود استاد و دستاندرکاران شرکت دل آواز بارها به مردم تذکر دادند که از ضبط تصاویر توسط دوربین و گوشی موبایل خودداری کنند. دلیل آن هم ساده است؛ حق مؤلف.
اما با تمام تاکید شجریان بر سر این موضوع، زمانی که به درخواست مردم، او آواز «مرغ سحر» را خواند تمام موبایلها و دوربینهای خانگی روشن شد و تصویر اجرا را هم در گوشی بغل دستی ات میتوانستی ببینی و هم در گوشی نفر جلویی، اما این بار هیچکس به مردم تذکر نداد. حتی مراقبان سخت گیر هم در این لحظه روی پلههای تالار نشستند و بدون نگرانی و وسواس تذکر به «مرغ سحر» گوش دادند. این همان حرمتی است که استاد برای دوستدارانش قائل است، چه باک اگر فردا و پس فردا این کار را در فلان سایت اینترنتی دیده شود، لحظهای خوش بودن مردم غنیمت است.
شجریان هم قشر روشنفکر را در لیست طرفداران خودش دارد و هم آدمهای عادی را؛ درست برخلاف هنرمندان دیگر که یا محبوب روشنفکرها و خواص هستند یا عامه پسند. در کنسرت شجریان میتوان ترکیب این دو قشر را دید و حتی اختلاف سنی مخاطبان هم چشمگیر است.
اگر سری به وبلاگها بزنید این موضوع را میتوان به وضوح دید. شادی یک بوشهری از خرید اینترنتی بلیت کنسرت، نشان موقعیت استثنایی است که یک هنرمند در بین مردم دارد. حضوری که ساده به دست نیامده است و حفظ آن بسیار مشکل است. زمانی که خبرنگاران با یادداشتهای خود رنجش خودشان را از عملکرد شرکت دل آواز در رابطه با ندادن سهمیه بلیت خبرنگاری اعلام کردند، شجریان با خبرنگاران به گفتوگو نشست. آن هم زمانی که بلیتها به فروش رفته بود و نیازی به تبلیغ و اطلاع نبود. شجریان حتی وقتی از مدیران تلویزیون رنجید و اجازه نداد هیچ قطعهای از او در تلویزیون به نمایش گذاشته شود، باز به پاس همان حرمتی که برای مخاطبانش در هر کجای ایران و نیز برای خودش قائل است، اجازه داد قطعه زیبای ربنا را مردم از تلویزیون بشنوند.
این همان حرمتی است که شجریان برای مخاطبان خودش قائل است و ارزش رسانه را میشناسد و میداند که رسانه پلی است میان او و علاقهمندانش. البته در این میان نباید از هوشمندی او بهعنوان یک هنرمند غافل شد. دلیل اصرار او به نگه داشتن این موقعیت هم ساده است؛ او این شأن و موقعیت را به راحتی به دست نیاورده است که به راحتی هم از دستش بدهد. مشخص است که موقعیت و شأن این هنرمند خود خواسته است و به راحتی میتواند آن را کنترل و حفظ کند، این راز مانای اوست.